BASHIR
اعتقادی،سیاسی
 
 

امام خمینی (ره) در بیان شرافت و فضیلت حضرت فاطمه زهر ا (س) با استناد به روایتی معتبر از امام صادق (ع) بیان می دارند که جبرئیل به طور مکرر طی 75 روز پس از رحلت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم بر حضرت زهرا (س) وارد و مسائل آتیه‏ای که بر ذریۀ او می‏گذشته را بیان و حضرت امیر (ع) هم ثبت می‏کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، متن دقیق این سخنان که در صحیفه ی امام خمینی جلد 20 آمده از این قرار است:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم
... من راجع به حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ خودم را قاصر می‏دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می‏کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق ـ سلام ‏الله علیه ـ می‏فرماید: فاطمه ـ سلام ‏الله ‏علیهاـ بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت[1]عرض می‏کرد و مسائلی از آینده نقل می‏کرد.[2]ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده‏‌ای[3]بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقۀ اول از انبیای عظام، دربارۀ کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‌‏ای که واقع می‏شده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریۀ[4]او می‏رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر، همان طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است ـ والبته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم ـ کاتب وحی حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مسئلۀ آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئلۀ ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می‏‌آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به اینکه قضیۀ تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطۀ روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است. او تنزیل می‏دهد او را و وارد می‏کند تا مرتبۀ پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور می‏کند که برو و این مسائل را بگو. چه آن قسم بگوییم که بعض اهل نظر می‏گویند و چه این قسم بگوییم که بعض اهل ظاهر می‏گویند، تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می‏آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجۀ اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است. حتی دربارۀ ائمه هم من ندیده‏ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ ست که آنکه من دیده‏ام که جبرئیل به طور مکرر در این 75 روز وارد می‏شده و مسائل آتیه‏ای که بر ذریۀ او می‏گذشته است، آن مسائل را می‏گفته است و حضرت امیر هم ثبت می‏کرده است. و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریۀ بلند پایۀ او حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ است، برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمی‏دانیم، ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همۀ فضایلی که برای حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ ذکر کرده‌‏اند ـ با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه می‏دانم که برای غیر انبیا ـ علیهم السلام ـ آن هم نه همۀ انبیا، برای طبقۀ بالای انبیا ـ علیهم السلام ـ و بعض از اولیایی که در رتبۀ آنها هست، برای کس دیگر حاصل نشده. و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تاکنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ است.

1 ـ سوگواری
2 ـ اصول کافی، ج 1، ص 457، ح 1
3 ـ رفت و آمد
4 ـ فرزندان
جهان نیوز


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«... یا فاطمة! لو ان کل نبی بعثه الله وکل ملک قربه شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما اخرجه الله من النار ابدا;

ای فاطمه! اگر تمام پیامبرانی که خدا برانگیخته و تمام فرشتگانی که مقرب درگاه خود گردانده است، برای هر کینه توزی که حق تو را غصب نموده است، شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش [دوزخ] خارج نمی سازد .»
بحارالانوار، ج 76، ص 354 .



 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست


ارسال شده در تاریخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:امام علی علیه السلام+علی+اهل بیت+صراط مستقیم+صراط+مستقیم, :: 13:45 :: توسط : عبدالمهدی

قال رسول الله - صلّي الله عليه و آله - : اِنَّ فاطمةَ لتشفع يومَ القيامةِ فيمن اَحَبَّها و تَولّاها و احبَّ ذُرِّيتها و تولّاهم و يَشْفَعُها الله فيهم و يدْخلُهم الجنةَ بِش‍فاعَتها.
پيامبر اكرم - صلّي الله عليه و آله - فرمودند: همانا فاطمه در روز قيامت براي كسي كه محب و دوست دار او و فرزندانش باشد، شفاعت مي كند و خداوند شفاعت او را در مورد اين افراد مي پذيرد ‌و آنها را با شفاعت او وارد بهشت مي كند.
«القطره من بحار مناقب النبي و العترة، ج 2، ص 189»
 



عن ابي الحسن - عليه السّلام - قال: اِنَّ فاطمةَ - سلام الله عليها - صديقةٌ شهيدةٌ.
امام كاظم - عليه السّلام - فرمودند: همانا فاطمه - سلام الله عليها - زني بسيار راستگو بود كه به شهادت رسيد.
«اصول كافي، ج 1، ص 458»
 



عن الامام جعفر بن محمد - عليه السّلام - عن آبائه - عليهم السّلام - قال: لمّا حضرَتْ فاطمةَ الوفاةُ بَكَتْ، فقالَ لها اميرالمؤمنين يا سيدتي ما يبكيكِ ؟ قالتْ: ابكي لِما تَلقي بَعدي.
امام صادق - عليه السّلام - از قول پدرانشان - عليهم السّلام - فرمودند: زماني كه حضرت فاطمه - سلام الله عليها - در حال احتضار بودند و وفاتشان نزديك شد، شروع به گريه كردند، اميرالمؤمنين - عليه السّلام - فرمودند: اي بانوي من چرا گريه مي كني. حضرت زهرا - سلام الله عليها - فرمودند: بر آنچه بعد از من (از رنجها و سختي ها) مي بيني گريه مي كنم.
«بحار الانوار، ج 43، ص 218»
 



عَن الامام الصادق - عليه السّلام - : لما زُفّتْ فاطمةُ الي عَليٍ - عليه السّلام - نَزلَ جبرئيلُ و ميکائيلُ و اسرافيلُ ... فَکبرَ جَبرئيلُ و کبّر اسرافيلُ و کبّر ميکائيلُ فکبرتِ الملائکةُ و جرِت السُنةُ بالتکبيرِ في الزفافِ الي يومِ القيامةِ.
امام صادق عليه السّلام - فرمودند: وقتي که شب عروسي حضرت فاطمه - سلام الله عليها - فرا رسيد، جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل آمدند. جبرئيل تکبير گفت و سپس اسرافيل و پس از آن ميکائيل تکبير گفت و آنگاه فرشتگان نيز تکبير گفتند و بر اين اساس «سنت» است که در شب عروسي «تکبير» گفته شود.
«سنن النبي، ص 150»
 



پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
ان ابنتى فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها ايمانا الى مشاشها، فتفرغت لطاعة الله.
خداوند قلب دخترم فاطمه و سراپاى وجود او را پر از ايمان كرده است، پس او - بهمين خاطر - همواره در اطاعت خداست.
دلائل الامامه: 139، ح 47
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث+ایمان, :: 12:55 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت على (عليه السلام) فرمودند:
و كانت فاطمة (سلام الله عليها) لاتدع احدا من اهلها ينام تلك الليلة - ليلة القدر - و تداويهم بقلة الطعام و تتأهب لها من النهار و تقول: محروم من حرم خيرها.
فاطمه (سلام الله عليها) نمى گذاشت كسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود. به آنان غذاى كم مى داد و از روز قبل براى احياى شب قدر آماده مى شد و مى فرمودند: محروم كسى است كه از بركات اين شب محروم باشد.
دعائم الاسلام، ج 1: 282.
 



حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمودند:
كانت فاطمة (سلام الله عليها) اذا دعت تدعو للمؤمنين و المؤمنات ولا تدعو لنفسها
فثيل لها يا بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) انك تدعين للناس و لاتدعين لنفسك فقالت (عليه السلام): الجار ثم الدار.
هرگاه حضرت فاطمه (سلام الله عليها) دعا مى كرد براى زنان و مردان مؤمن دعا مى كرد و براى خود دعا نمى كرد. به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى كنيد اما براى خودتان دعا نمى كنيد؟
فرمودند: اول همسايه آنگاه درون خانه.
علل الشرائع، ج 1: 216.
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث+دعا, :: 12:46 :: توسط : عبدالمهدی

امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
كان لأمى فاطمة (سلام الله عليها) صلاة تصليها علمها جبرئيل، ركعتان تقرء فى الأولى: الحمد مرة و: انا انزلناه فى ليلة القدر، مأة مرة و فى الثانية: الحمد مرة، و مأة مرة: قل هو الله احد، فاذا سلمت سبحت تسبيح الطاهرة (عليه السلام).
مادر ما فاطمه (سلام الله عليها) همواره دو ركعت نماز مى خواند كه جبرئيل به او آموخته بود، در ركعت اول آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در ركعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحيد را مى خوانى، و پس از سلام نماز. تسبيحات حضرتش را نيز مى گويى.
جمال الاسبوع: 173
 



امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
ان فاطمة عليهاالسلام بنت رسول الله (ص) كانت مسبحتها من خيوط صوف مفتل عليه عدد التكبيرات فكانت عليهاالسلام تديرها بيدها تكبر و تسبح الى ان قتل حمزة بن عبد المطلب فاستعملت تربته و عملت التسابيح فاستعمها الناس
تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام نخى بود كه بر آن به تعداد تكبيرات - 34 عدد - گره زده بود و آن را در دستش مى چرخانيد و تكبير و تسبيح مى گفت تا وقتى كه حمزه شهيد شد، تسبيح از تربت او ساخت. و از آن پس ‍ ساختن تسبيح در ميان مردم رواج يافت.
وسائل الشيعه ج 4: 1033
 



امام باقر (عليه السلام) فرمودند:
كان صداق فاطمة (سلام الله عليها) جرد برد حبرة و درع حطمية و كان فراشها اهاب كبش يلقيانه و يفرشانه و ينامان عليه.
مهر - كابين - حضرت فاطمه (سلام الله عليها) لباس كهنه و زرهى بود و فرش ‍ خانه او پوست ميشى كه آنرا مى انداختند و بر آن مى خوابيدند.
كافى ج 5: 378.
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث+زندگی+مهریه, :: 12:23 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت على (عليه السلام) فرمودند:
- فوالله - ما اغضبتها و لا اكرهتها على امر حتى قبضها الله عزوجل اليه و لا اغضبتنى و لا عصت لى امرا. و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم و الأخزان.
به خدا سوگند هيچ گاه فاطمه (سلام الله عليها) را به خشم نياوردم و او را بر كارى - كه ميل نداشت - وادار نكردم تا روزى كه خداوند او را برد و او نيز هيچگاه مرا به خشم نياورد و از فرمان من سرپيچى نكرد و هر گاه كه به او مى نگريستم نگرانيها و غمها از من زدوده مى شد.
كشف الغمة ج 1: 363
 



امام باقر (عليه السلام) فرمودند:
ان فاطمة (سلام الله عليها) بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) كانت تزور قبر حمزة (صلى الله عليه و آله و سلم) ترمه و تصلحه و قد تعلمته بحجر؛
فاطمه (سلام الله عليها) دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) همواره به زيارت قبر حمزه مى رفت، و آن را با سنگ نشان گذاشته بود و به تعمير و اصلاح آن مى پرداخت.
وفاء الوفاء 3: 932.
 



امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
انما سميت فاطمة (سلام الله عليها) محدثة لان الملائكة كانت تهبط من السمأ فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نسأ العالمين يا فاطمة اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين فتحدثهم و يحدثونها.
فاطمه زهرا (عليه السلام) به آن جهت ((محدثه)) نام گرفت كه ملائكه از آسمان فرود مى آمد و او را صدا مى زد همانگونه كه مريم (عليه السلام) را ندا مى دادند و مى گفتند: ((اى فاطمه، خدا تو را برگزيد و پاكيزه ساخت و بر همه زنان عالم برترى داد. اى فاطمه همواره خدا را عبادت كن و براى او سجده نما و همراه با ركوع كنندگان به درگاه او ركوع كن)). او با فرشتگان سخن مى گفت و آنان نيز با او سخن مى گفتند.
علل الشرائع: 216.
 



امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
البكائون خمسة: آدم، و يعقوب، و يوسف، (عليه السلام) و فاطمة (سلام الله عليها) بنت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على بن الحسين (عليه السلام).
... اما فاطمة (سلام الله عليها) فبكت على رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) حتى تأذى بها اهل المدينة فقالوا لها: قد اذيتنا بكثرة بكائك، فكانت تخرج الى المقابر - مقابر الشهدأ - فتبكى حتى تقضى حاجتها ثم تنصرف.
گريه كنندگان - معروف تاريخ - پنج نفرند: آدم و يعقوب و يوسف (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و امام سجاد (عليه السلام) آنگاه حضرت صادق (عليه السلام) در بيان علت گريه آنان مى فرمايد:
... فاطمه (سلام الله عليها) نيز آن قدر بر فراق پدر گريست كه مردم مدينه به زحمت افتاده و گفتند: با گريه بسيارت ما را آزردى، او نيز ناچار به سوى مزار شهداى احد مى رفت و آن قدر گريه مى كرد تا آرام مى گرفت و بر مى گشت.
الخصال: 272، ح 15.
 



امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
ان فاطمة (سلام الله عليها) مكثت بعد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) خمسة و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد على ابيها و كان يأتيها جبرئيل فيحسن عزائها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها يما يكون بعدها فى ذريتها و كان على (عليه السلام) يكتب ذلك.
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) پس از پيامبر فقط 75 روز زنده بود و در اين مدت غم جانكاه فراق پدر او را رنج مى داد. بهمين خاطر جبرئيل مى آمد و او را تسلى مى داد و با سخنان و خبرهائى كه از موقعيت و مكان پدرش ‍ مى داد به او آرامش مى بخشيد و گاهى نيز از حوادث آينده و زندگى و سرنوشت فرزندانش براى او سخن مى گفت و على (عليه السلام) همه آنها را مى نوشت.
كافى ج 1: 458.
 



حضرت على (عليه السلام) فرمودند:
ان فاطمة بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة و عن ميراثها مدفوعة لم تحفظ فيها وصية رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و لا روعى فيها حقه و لا حق الله عزوجل و كفى بالله خاكما و من الظالمين منتقما.
فاطمه دختر پيامبر همواره مظلوم بود و از حق خود وارث پدر محروم گرديد و درباره او به توصيه پيامبر عمل نشد و حق پيامبر و خداى بزرگ نسبت به فاطمه مراعات نشد و خدا به عنوان داور و انتقام گيرنده از ستمگران كافى است.
امالى شيخ طوسى: 155.
 



رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
أن الله خلقنی و خلق علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمه من نور واحد؛
خداوند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریده است.
جامع الاخبار ص 46
 



پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
إنّ اللّه َ لَيَغضَبُ لِغَضَبِ فاطمةَ، ويَرضي لِرِضاها؛
به يقين خداوند با خشم فاطمه به خشم مى‏‌آيد و با خشنودى او خشنود می‌شود.
دانش‌نامۀ قرآن و حدیث: ج 13، ص 526، ح 43


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث+غضب+خشنودی, :: 10:21 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه(عليهاالسلام) در بخش پایانی سخنانشان با زنان مدينه فرمودند:
... به جان خودم سوگند! نطفه فساد و تباهى بسته شد، اندكى منتظر باشيد تابه نتيجه رسد آنگاه به جاى شير، كاسه‏هاى پر از خون تازه و زهر كشنده بدوشيد و در آن هنگام گمراهان، زيان كجروى خود را خواهند ديد و آيندگان پيامد كار پيشينيان را خواهند دانست. آنگاه دل از دنيا بركنيد و با فتنه‏ها آرامش خاطر يابيد! و مژده باد بر شما به شمشير آخته و سلطه متجاوز ستمگر و نيز هرج و مرج فراگير و استبداد زورگويان! همانان كه بخش ناچيزى از حق را به شما برگردانند و اجتماع شما را درو كنند! چه حسرت بزرگى! و چه مى‏توان كرد؟ در صورتى كه امروز كوركورانه برده شده‏ايد.
[ الاحتجاج ، ج 1: 148.]


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث+غصب+غاصب, :: 20:29 :: توسط : عبدالمهدی

تَقاضى عَلِىٌّ وَفاطِمَةُ اِلى رَسُولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فِى الْخِدْمَةِ، فَقَضى عَلى فاطِمَةَ عليهاالسلام بِخِدْمَتِها مادُونَ الْبابِ وَقَضى عَلى عَلِىٍّ عليه‏السلام بِما خَلْفَهُ... فَقالَتْ فَاَطِمَةُ عليهاالسلام : فَلايَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه‏ُ بِاِكْفائى رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ؛
امام على و حضرت فاطمه (عليهماالسلام) از پيامبر خواستند تا در تقسيم امور خانواده بين آن دو قضاوت كند، پيامبراكرم (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) نيز كارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه (عليهاالسلام) و كارهاى بيرون خانه را براى على (عليه‏السلام) تعيين كرد. حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند: جز خدا كسى نمى‏داند كه من چقدر از اين تقسيم خوشحال شدم زيرا از شانه به شانه شدن با مردان بيگانه نجات يافتم و مشكل برخورد با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.
[وسائل ج 14: 123 ح 25341]


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث, :: 18:43 :: توسط : عبدالمهدی

 

اِنَّ سَلمانَ قالَ: كانَت فاطِمَةُ عليهاالسلام جالِسَةً قُدّامَها رَحىً تَطحَنُ... وَ عَلى عَمُودِ الرَّحى دَمٌ سائِلٌ وَالحُسَينُ فى ناحِيَةِ الدّارِ يَبكى، فَقُلتُ يا بِنتَ رَسُولِ‏اللّه‏ِ، دَبرَتْ كَفّاكِ وَ هذِهِ فِضَّةٌ، فَقالَت عليهاالسلام: اَوْصانى حَبيبى رَسُولُ اللّه‏ِ اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها يَوْما وَلى يَوْما فَكانَ اَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِها وَالْيَوْمُ يَوْمُ خِدْمَتى؛
سلمان مى‏گويد: وارد منزل (امام علی علیه السلام) شدم و ديدم حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نشسته و دستاس مى‏كردند و بر دسته دستاس خون دست مباركشان جارى بود، از سوى ديگر حسين (عليه‏السلام) در كنار خانه از گرسنگى گريه مى‏كرد، گفتم: اى دختر رسول خدا دستان شما پينه بسته است در صورتى كه فضه حاضر است!» حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمودند: پيامبر اسلام (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) مرا توصيه نموده است كه يك روز فضه كارهاى خانه را انجام دهد و يك روز من، ديروز نوبت او بوده و امروز نوبت من است.
[دلائل الامامة: 140.]


 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث, :: 16:48 :: توسط : عبدالمهدی

مِن دُعاءِ فاطِمَةَ الزَّهراء عليهاالسلام: اِلهى اَصْلِحْ دينى اَلَّذى هُوَ عِصْمَةُ اَمْرى وَاَصْلِحْ لى دُنْياىَ الَّتى اِلَيْها مَعادى وَاجْعَلِ الْحَياةَ زِيادَةً لى مِنْ كُلِ‏خَيْرٍ وَاجْعَلِ‏الْمَوْتَ راحَةً لى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛
يكى از دعاهاى حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) این بود: بارالها: دينم را كه ملاك و محور كارهاى من و دنيايم را كه خانه تلاش ومعاش من وآخرتم را كه سرانجام من به سوى آن است اصلاح فرما، و زندگيم را وسيله بركت و خير و مرگم را وسيله رهايى و راحتى از هر شرّ و بدى قرار ده.
[فلاح‏السائل: 238.]


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+آخرت+حدیث, :: 8:1 :: توسط : عبدالمهدی

مِن دُعاءِ فاطِمَةَ الزَّهراء عليهاالسلام: اَلّلهُمَّ اِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّكَ وَرَسُولِكَ وَصَفِيِّكَ وَارْتِدادَ اُمَّتِهِ وَمَنْعِهِمْ اِيّانا حَقَّنَا الذَّى جَعَلْتَهُ لَنا فى كِتابِكَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ بِلِسانِهِ؛
يكى از دعاهاى حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) این بود: بارالها: ـ درد جانكاه ـ از دست دادن پيامبر و فرستاده برگزيده‏ات را به تو باز مى‏گوييم و نيز عقبگرد امّتش و جلوگيرى آنان از دسترسى ما به حقى را كه تو در كتاب و برزبان پيامبرت تعيين كرده‏اى به تو شكايت مى‏كنيم.
[صحيفة الزهرا:174 ]


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 12:48 :: توسط : عبدالمهدی

مِن دُعاءِ فاطِمَةَ الزَّهراء عليهاالسلام: اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْأَلُكَ قُوَّةً فى عِبادَتِكَ وَتَبَصُّرا فى كِتابِكَ وَفَهْما فى حُكْمِكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ وَالِ مُحَمَّدٍ وَلاتَجْعَلِ الْقُرْانَ بِنا ماحِلاً وَالصِّراطَ زائِلاً وَمُحَمَّدا صَلَى اللّهُ عَلَيهِ وَالِهِ عَنّا مُوَلِّيا؛
يكى از دعاهاى حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) این بود: بارالها: نيرومندى در بندگيت و بينش روشن در كتابت و فهم و درك احكامت را از تو خواستارم. خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و قران را دور از دسترس ما و پل صراط را لغزشگاه ما و محمد (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) را رويگردان از ما قرار مده.
[بلد الامين: 101.]


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 12:32 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
مَرَّ بى رَسُولُ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَأَنَا مُضْطَجِعَةٌ مُتَصَبِّجَةً فَحَرَّكَنى بِرِجْلِهِ وَقالَ يا بُنَيَّةَ قُومى فَاشْهَدى رِزْقَ رَبِّكِ وَلاتَكُونى مِنَ الغافِلينَ، فَاِنَّ اللّه‏َ يُقَسِّمُ اَرْزاقَ النّاسِ ما بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ اِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ؛
روزى پيامبر خدا (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) آمد در حالى كه من پس از نماز صبح خوابيده بودم، پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) با پاى مباركشان مرا تكان دادند و فرمودند: دختركم برخيز و شاهد روزى پرورگارت باش ـ در طلب روزى بكوش ـ و از غافلان مباش زيرا خداوند روزى مردم را به هنگام سپيده صبح تا طلوع خورشيد تقسيم مى‏كند.
[مسند فاطمة الزهراء: 219.]


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 9:1 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
حُبِّبَ اِلَىَّ مِنْ دُنْياكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّه‏ِ وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَالْأِنْفاقُ فى سَبيلِ‏اللّه‏ِ؛
از دنياى شما سه چيز براى من دوست داشتنى است: تلاوت كتاب خدا ـ قرآن ـ ، و نگاه به چهره رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) و انفـاق در راه خدا.
[وقايع الايام خيابانى ح صيام: 295]


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 7:16 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَخْبَرَنَى اَبى وَهُوَذا: هُوَ اَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَعَلَىَّ ثَلاثَةَ اَيّامٍ اَوْجَبَ اللّه‏ُ لَهُ الْجَنَّةَ. قالَ الرّاوى: قُلْتُ لَها: فى حَياتِهِ وَحَياتِكِ؟ قالَتْ عليهاالسلام : نَعَمْ وَبَعْدَ مَوْتِنا؛
پدرم قبل از رحلتش به من فرمود: هر كس سه روز بر او و بر من درود فرستد خدا بهشت را بر او واجب گرداند. راوى مى‏گويد: گفتم: در زندگى او و شما؟ حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمود: بلى هم در حال حيات، و هم پس از مرگ.
[تهذيب الاحكام ج 6:9.] 
 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 16:54 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللّه‏ِ خالِصَ عِبادَتِهِ اَهْبَطَ اللّه‏ُ اِلَيْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛
هركه عبادتهاى خالصانه‏اش را نزد خداوند بفرستد، خداوند بهترين مصلحت‏ها را بر او فرو فرستد.
[مجموعه ورّام، ج 2: 108.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 16:47 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ؛
خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مى‏شود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مى‏كند.
[فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 300.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+خوشرویی, :: 16:29 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ؛
خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مى‏شود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مى‏كند.
[فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 300.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+خوشرویی, :: 16:29 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه

 

در كتاب إكمال الدین و إتمام النعمة (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمدبن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام آمده است كه در آن لوح به نام و تعداد امامان معصوم علیهم السلام اشاره شده است.

 

متن حدیث لوح

امام صادق علیه السلام این حدیث شریف را از زبان جابربن عبدالله انصارى که برای پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام نقل می نماید، این چنین شرح می فرماید که: جابر عرض کرد:

شهادت مى دهم كه روزى در ایام حیات رسول خدا مادرت فاطمه را ملاقات كردم تا ولادت حسین را به او تبرك بگویم كه در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم كه گمان كردم زمرّد است؛ در آن لوح، كتاب سفیدى را كه به درخشندگى خورشید بود مشاهده كردم. به آن حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست؟

فاطمه فرمود:

«این لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین] و نام اوصیا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسین] هستند ذكر شده است. پدرم رسول خدا آن را به من بخشیده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود».

آنگاه جابر اضافه نمود: سپس مادرت فاطمه آن لوح را در اختیار من قرار داد و من آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [یا از روى آن نوشتم[».

امام صادق علیه السلام در ادامه روایت مى فرماید: «آنگاه پدرم به جابر فرمود: «جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى كنى؟»

آنان به حقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه كور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حركتهاى ظریف و پنهان ]معاندان دین الهى] كشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود

جابربن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى از پوست نازك آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود:

«جابر! حال به صحیفه اى كه در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم».

جابر به نسخه اى كه در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از كلام امام با حرفى از صحیفه اى كه در دست جابر بود مخالف نبود.

پس از آنكه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گیرم كه آنچه در صحیفه نزد فاطمه دیدم همین بود كه شما خواندید.

اما متن این لوح طبق نقل چنین است:

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

این كتابى است از سوى خداوند شكست ناپذیر و حكیم به محمد نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.

 

 

حضرت فاطمه

 

اى محمد! اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهایم را شكرگزار باش، هرگز نشانه هایم را انكار نكن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایى نیست؛ در هم كوبنده جباران و خوار كننده ستمگران و حسابرس روز جزایم. من همان الله و معبود شمایم كه جز من الله و معبودى نیست. هر كه به فضل كسى جز من امیدوار باشد یا از چیزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت كه احدى از جهانیان آن را نچشیده است. سپس فقط مرا پرستش كن و بر من توكّل نما. من هیچ رسولى را مبعوث نكردم و رسالت او را تكمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینكه براى او وصى یى قرار دادم.

(اى محمد) تو را بر تمام پیامبران برترى بخشیدم؛ وصىّ تو را نیز بر تمام اوصیا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشینت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسین گرامى داشتم.

بعد از پایان دوره پدرش [على] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسین با فضیلت ترین كسى است كه شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و كمال را با او همراه كردم، حج بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضایت و غضب] اهل بیت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدكاران را به سزاى اعمال خویش مى رسانم.

اولین فرزند و عترت حسین، [على] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است.

پس از او فرزندش كه شبیه و همنام جدش است محمد، شكافنده علم الهى و معدن حكمت اوست.

بزودى تردید كنندگان [در حقانیت] جعفربن محمد هلاك خواهند شد؛ هر كس به او باز گردد، گویى به من باز گشته است. سخن حق از من است: سوگند مى خورم كه منزلت دانش جعفربن محمد [و هر آن كه بر او ایمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد.

سپس فتنه كور و سیاه گمنامى و تقیه را از برابر امام موسى [بن جعفر] كنار خواهم زد؛ چرا كه سیر فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.

اگر كسى یكى از حُجج مرا انكار كند، نعمتى را كه داده ام انكار نموده است و هر كه آیه اى از كتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انكارگر، آن زمان كه دوران امامت بنده و دوست و برگزیده ام موسى [بن جعفر] به پایان رسد.

فاطمه فرمود: این لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین] و نام اوصیا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسین] هستند ذكر شده است. پدرم رسول خدا آن را به من بخشیده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود

آگاه باشید! هر كس هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولیاى مرا انكار نموده است. علىّ [بن موسى] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمایم؛ عفریت ستمگر و متكبر او را مى كشد و در شهرى كه عبد صالح ذوالقرنین ساخت دفن مى شود.

سخن حق آن است كه من بگویم: دیدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على] وارث علم و دانش من و معدن حكمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [و منسوبان او] كه جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم.

(پس از او) فرزندش على[بن محمد] دوست و یاورم را سعادتمند كردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على] را بر خواهم آورد كه دعوت كننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است.

آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد] كه رحمت واسعه براى جهانیان است تكمیل خواهم نمود. قدرت و كمال موسوى، عظمت و نور عیسوى و صبر ایوب همه را در او مى بینید؛ او در زمانى خواهد آمد كه دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرك، سرافكنده گشته و به آتش كشیده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هدیه به اطراف و اكناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمین از خون آنان رنگین مى شود و هلاكت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر مى شود.

آنان به حقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه كور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حركتهاى ظریف و پنهان (معاندان دین الهى) كشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».

 

این بود متن حدیث لوح که در منابع دست اول شیعی ذکر گردیده است. در نوشتار آتی که در ویژه نامه فاطمیه دوم خواهد آمد به بررسی این حدیث شریف خواهیم پرداخت.

ادامه دارد...

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

 

 


 

 

منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث، شماره 6.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+لوح+حدیث لوح, :: 1:49 :: توسط : عبدالمهدی

مسأله هجوم به خانه حضرت علي(عليه‎السلام) و بردن ايشان با وضع نامطلوب، و اجبار آن حضرت به بيعت با خليفه، در مدارك و اسناد شيعه و سني آمده و به راحتى قابل اثبات است.
 

به گزارش جهان، در اينجا به بيان برخي از منابع و مدارك مى‎پردازيم:

۱ـ معتبرترين مدرك در اين مسأله نهج البلاغه است كه مورد قبول همه دانشمندان شيعه و محققين اهل سنت مى‎باشد.

امام علي(عليه‎السلام) در بخشى از نامه بيست و هشتم نهج البلاغه در پاسخ معاويه آورده است:

«وَ قُلْتَ اِنّى كُنْتُ اُقادُ كما يُقادُ الْجمل المخشوش حَتّى اُبايعَ ...؛ گفته‎اى كه مرا همچون شتر افسار زدند و كشيدند تا بيعت كنم.»

براى توضيح اين قسمت لازم است كه به اصل نامه معاويه به اميرالمؤمنين على(عليه‎السلام) نيز اشاره‎اى داشته باشيم.



ابن عبدربه متوفّاى ۳۲۸، احمدبن على قلقشندى متوفّاى ۸۲۱، همچنين ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نامه ۲۸ نهج البلاغه، نامه معاويه به امام علي(عليه‎السلام) را نقل مى‎كنند كه معاويه در بخشى از نامه به منظور تنقيص و پايين آوردن مقام امام مى‎نويسد:

«وَ ما مِنْ هولاءِ الاّ مَنْ بَغَيْتَ عَلَيْهِ وَ تَلَكَّأت فى بيْعَتِهِ حَتى حُمِلْتَ اِلَيْهِ قَهْرَاً تُساقُ بِخَزائِمِ الاِقْتِسارْ كَما يُساقُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشْ (۱)؛ يعنى تو بر هر يك از خلفاى پيشين دشمنى ورزيدى و از بيعت با آنان امتناع كردى تا آن كه تو را همانند شتر افسار زده براى بيعت حاضر كردند.

اين جمله دشمن حكايت از بيعت تحميلى امام علي(عليه‎السلام) و بردن امام با وضع نامطلوب در مورد بيعت با خليفه اول بوده است.

از اين جهت ما نخست به معناى «جمل مخشوش» و سپس به ريختن مأموران خليفه به خانه و بردن امام علي(عليه‎السلام) مى‎پردازيم.



اهل لغت در معناى «خِشاش» گفته‎اند:

الخشاش: عُوَيْد يُجْعَلُ فى اَنْفِ الْبَعير يُشَدُّ بِهِ الزمامُ لِيكونَ اَسْرَعَ لاِنقياده؛ چوب كوچكى كه در بينى شتر قرار مى‎دهند و افسار را به آن محكم مى‎بندند تا رام كردن شتر سريع‎تر صورت گيرد.

ابن ابى الحديد در موارد متعددى از شرح نهج البلاغه تصريح مى‎كند كه فرستادگان خليفه به زور وارد خانه شدند و امام را به گونه زننده‎اى براى بيعت به مسجد بردند.

او اين حادثه ناگوار را از ابوبكر احمدبن عبدالعزيز جوهرى صاحب كتاب سقيفه نقل مى‎كند كه به بعضى از آنها اشاره مى‎شود:

در يك جا ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهرى به اسنادش از ليث بن سعد نقل مى‎كند كه على (عليه‎السلام) از بيعت با خليفه اول خوددارى ورزيد. پس او را ملبّياً(۲) ـ يعنى در حالى كه پيراهنش را در گردنش جمع كرده بودند و او را مى‎كشاندند ـ از خانه بيرون آوردند و او را به سرعت مى‎بردند .

در نقل ديگري جوهرى از ابوالاسود مى‎گويد: ... كه خليفه دوم با گروهى به خانه فاطمه(عليهاالسلام) هجوم آورد ... سپس آن دو ـ على و زبير ـ را از خانه خارج كرد و آنها را به مسجد مى‎راند تا بيعت كردند.

جوهرى در نقل ديگري از شعبى مى‎گويد: خليفه اول خالد را طلبيد و عمر و خالد را به سوى على فرستاد، و خالد بيرون خانه ايستاد و ديگري داخل شد ... زبير را از خانه بيرون كشيد و به دست خالد داد و خليفه اول جمع كثيرى را براى يارى آن دو فرستاد. وي مجدداً داخل خانه شد و به على گفت برخيز و بيعت كن، على سرش را پايين انداخت و از جايش تكان نخورد. پس دست على را گرفت و گفت برخيز. على امتناع كرد. پس او را از جايش بلند كرد و به جلو راند. زبير را نيز جلو راند... و آنها را با خشونت و درشتى به مسجد بردند...

ابن ابى الحديد در مورد جوهرى مى‎گويد: او از رجال حديث و از ثقات مورد اطمينان است.

در جايي ديگر ابن ابى الحديد مى‎گويد:

على(عليه‎السلام) از بيعت خودداري کرد تا اين كه به خانه‎اش ريختند و او را به زور بيرون آوردند، اين را محدّثين و اهل سيره نقل نموده‎اند و ما هم در اين باب اقوال جوهرى را ذكر نموديم.

۲ـ فضل بن شاذان نيشابورى از اصحاب ائمه متأخر(عليه السلام) متوفّاى ۲۶۰ از اهل سنت نقل مى كند:

آن دو ـ خليفه اول و دوم ـ به سراغ على(عليه‎السلام) فرستادند هنگامى كه او را متلبباً حاضر كردند به او گفتند بيعت كن، گفت اگر بيعت نكنم چه مى‎كنيد؟ گفتند تو را مى‎كشيم ...

۳ـ بلاذرى در روايتى از ابن عباس نقل مى‎كند:

بَعَثَ اَبُوبَكرْ عُمَرَ بن الخَطابْ اِلى عَلى رَضى الله عَنْهُم حيْنَ قَعَدَ عَنْ بِيْعَتِهِ وَ قالَ اِئتِنىْ بِهِ بِاَعْنَفِ الْعُنُفْ ...؛ ابوبكر عمر را در پى على(عليه‎السلام) فرستاد هنگامى كه على(عليه‎السلام) از بيعت با ابوبكر خوددارى كرد، به خليفه دوم گفت: على را با خشن‎ترين وجه و شديدترين حالت نزد من بياور ...

۴ـ يعقوبى متوفّاى ۲۸۴ ه .ق در اين مورد مى‎گويد:

خليفه اول و دوم خبر يافتند كه گروهى از مهاجرين و انصار با على بن ابيطالب در خانه فاطمه دختر رسول خدا جمع شده‎اند، پس با گروهى آمدند و به خانه هجوم آوردند. على (عليه‎السلام) بيرون آمد (ظاهراً بايد زبير باشد و عبارت ابن ابى الحديد از جوهرى آن را در مورد زبير دانسته است) و شمشيرى حمايل داشت. خليفه دوم با او درگير شد و شمشيرش را شكست. و جمعيت به خانه ريختند. پس فاطمه (عليهاالسلام) بيرون آمد و گفت به خدا قسم بايد بيرون رويد وگرنه نزد خدا ناله و زارى(نفرين) مى‎كنم. پس بيرون رفتند .

۵ ـ محمدبن مسعود عياشى معاصر ثقة الاسلام كلينى با ذكر سند نقل مى‎كند:

خليفه دوم به اتفاق گروهى به در خانه فاطمه(عليهاالسلام) آمد و همين كه فاطمه (عليهاالسلام) آنها را ديد در را بر روى آنان بست و تصور نمى‎كرد آنان بدون اجازه وارد خانه شوند، پس با لگد در را شكستند و آن گروه به خانه ريختند و على(عليه‎السلام)را ملبباً از خانه بيرون آوردند .

۶ ـ شيخ صدوق در ابواب دوازده گانه كتاب خصال مى‎نويسد كه خلاصه‎اش چنين است:

دوازده تن از مهاجر و انصار براى احتجاج با خليفه اول در مسأله خلافت به عنوان نظرخواهى به خدمت اميرالمؤمنين(عليه‎السلام) رسيدند. اميرالمؤمنين ضمن نهى آنان از شدت عمل و هشدار نسبت به جنگ داخلى و وضعيتى كه رجال خلافت براى او پيش آورده بودند، فرمودند اگر شما شدت عمل به خرج دهيد، آنان شمشيرهايشان را از غلاف بيرون مى‎كشند و آماده پيكار مى‎شوند همان گونه كه مرا براى بيعت مجبور كردند و پيراهنم را در گردنم جمع كردند و به زور به مسجد بردند و گفتند بيعت كن، وگرنه تو را مى‎كشيم ...

البته علامه تسترى نيز در الاخبار الدخيلة، ج ۱، ص ۲۷ توضيحى در اين باب دارند.

۷ ـ در اختصاص منسوب به شيخ مفيد با ذكر سند از امام صادق(عليه‎السلام) نقل شده است: وقتى كه مردم با خليفه اول بيعت كردند اميرالمؤمنين را ملّبباً حاضر كردند(يعنى در حالى كه پيراهنش را به دور گردنش جمع كرده بودند و مى‎كشاندند) تا بيعت كند. سلمان گفت: آيا با چنين شخصى چنين عمل مى‎كنند؟ به خدا سوگند اگر وى خدا را بخواند آسمان را بر زمين خراب مى‎كند.

همچنين وى در داستان سقيفه بنى ساعده نيز ريختن مهاجمين به خانه و شكستن در خانه را ذكر مى‎كند و مى‎گويد: فدخلوا على علىّ(عليه السلام) و اَخْرجوُهُ ملّببا؛ بر على وارد شدند و او را ملّبباً از خانه بيرون آوردند.

۸ ـ سيد مرتضى با ذكر سند از عدى بن حاتم طائى نقل مى‎كند كه مى‎گفت:

ما رَحِمْتُ اَحَدَاً رَحْمَتى عَليَّاً(عليه‎السلام) حين اُتىَ بِهِ مُلَبَّبَاً (۳)؛ به حال هيچ كسى، چون حال على ترحم

نكردم و دلم نسوخت، هنگامى كه او را ملبباً براى بيعت حاضر كرده بودند.

۹ـ شيخ تقى الدين ابى الصلاح الحلبى، متوفّاى ۴۴۷ مى‎نويسد:

آنان آتش براى سوزاندن خانه امام آورده بودند و بدون اجازه به خانه‎اش ريختند و او را ملبباً براى بيعت به مسجد بردند، و بدين وسيله همسر و دختران و حاميان او از بنى‎هاشم و غير از بى‎هاشم را از خانه‎هايشان خارج كردند و شمشيرشان را برهنه كردند و امام(عليه‎السلام) را در صورت امتناع از بيعت تهديد به قتل كردند با اين كه هيچ يك اين كارها را با سعدبن عباده و خباب منذر و ساير متخلفين از بيعت انجام نداده بودند.

۱۰ـ شيخ الطائفه نيز روايت على بن حاتم در حاضر كردن اميرالمؤمنين به صورت ملبباً را در تلخيص الشافى ذكر مى‎كند.

۱۱- محمدبن جرير طبرى امامى، معاصر شيخ طوسى در «المسترشد » مى‎نويسد:

اهل سنت از كجا مى‎گويند كه امام على(عليه‎السلام) خلافت را از راه مسالمت آميز و تبليغ زبانى درخواست نكرده بود، در صورتى كه همه مردم مى‎دانند كه او شش ماه در خانه نشست (از بيعت با خليفه اول خوددارى كرد) پس گاهى او را ملبباً از خانه بيرون مى‎آوردند و گاهى مدارا مى‎كرد و گاهى به او مى گفتند بيعت كن. او مى‎گفت اگر بيعت نكنم چه مى‎كنيد؟ مى‎گفتند گردنت زده شود.

۱۲ـ محقق حلّى نجم الدين ابوالقاسم جعفربن الحسن بن سعيد، مؤلف شرايع الاسلام، متوفّاى ۶۸۶ مى‎نويسد:

از جمله دليلى كه اهل سنت براى خلافت خليفه اول آورده‎اند اين است كه صحابه و از جمله اميرالمؤمنين على(عليه‎السلام) او را به عنوان خليفه خطاب مى‎‎كردند.

ايشان در پاسخ مى‎گويد : بر فرض صحت اين قضيه، امام(عليه‎السلام) در حال تقيه بود، و چاره‎اى جز آن نداشت چگونه؟! در حالى كه او را به زور از خانه‎اش بيرون آوردند و جبراً براى بيعت بردند، پس از آن كه گفتند اگر بيرون نيايى خانه‎ات را با تو مى‎سوزانيم .

۱۳ـ علامه حلّى در كشف المراد پس از نقل هجوم مهاجمين به خانه اميرالمؤمنين و آتش زدن خانه مى‎نويسد: وَ اَخُرَجُوا عليّاً (عليه‎السلام) كرهاً. على(عليه‎السلام) را به زور از خانه بيرون آوردند.

و همين مطلب را در باب حادي عشر نيز ذكر مى‎كند.

۱۴ـ حكيم الهى ملامحسن فيض كاشانى در اين مورد مى‎گويد: پس آنها بر سر امام ريختند در حالى كه وى روى فرش نشسته بود. بر او هجوم آوردند و او را در حالى كه به زمين مى‎كشاندند از خانه بيرون آوردند و پيراهنش را به گردنش جمع كردند و به سوى مسجد كشاندند...

۱۵ـ عمر رضا كحّاله در اعلام النساء در شرح حال حضرت فاطمه(عليهاالسلام) آنچه را كه ابن قتيبه دينورى در الامامة و السياسة در اين مورد آورده را با تفاوت اندكى نقل كرده، و خطبه آن حضرت در مقام احتجاج با خليفه اول را نيز آورده است.

از جمله اين كه: جمعيت از ناله حضرت زهرا و استغاثه‎اش به رسول الله(صلى الله عليه و آله) از مظالم دستگاه خلافت، در حالى كه سخت مى‎گريستند و نزديك بود دل‎هايشان پاره شود... پراكنده شدند، و فقط خليفه دوم با گروهى باقى ماند. پس على را از خانه خارج كردند و او را نزد خليفه اول بردند و به او گفتند بيعت كن. گفت: من بيعت نمى‎كنم. گفتند قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست گردنت را مى‎زنيم. گفت: بنده خدا و برادر رسول خدا را مى‎كشيد؟

خليفه دوم گفت: در مورد بنده خدا درست، اما در مورد برادر رسول خدا خير. ابوبكر ساكت بود و چيزى نمى‎گفت عمر به ابوبكر گفت: آيا فرمانت را در موردش صادر نمى‎كنى؟ گفت: تا هنگامى كه فاطمه (عليهاالسلام) در كنارش است او را به چيزى وادار نمى‎كنم. پس على(عليه‎السلام) به طرف قبر رسول الله (صلى الله عليه و آله) رفت در حالى كه با صدا گريه مى‎كرد و مى‎گفت: اين قوم مرا خوار كردند و در فشار قرار دادند و نزديك بود مرا به قتل برسانند.

۱۶ـ علاّمه امينى در الغدير تحت عنوان بى پايگى گزينش خليفه از آغاز كار مى‎نويسد: چشمان تاريخ مى‎بيند كه پيكره پاكى و بزرگوارى ـ اميرالمؤمنين ـ را دستگير و همچون شترى كه چوب در بينى‎اش كرده‎اند تا مهار شود به سوى خود مى‎كشند و مى‎برند. با درشتى مى‎رانند. مردم گرد آمده‎اند و مى‎نگرند و به او مى‎گويند بيعت كن. مى‎گويد اگر بيعت نكنم چه مى‎شود؟ پاسخ مى‎دهند در آن هنگام به همان خدايى كه جز او خدايى نيست گردنت را مى‎زنيم. مى‎فرمايد در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را خواهيد كشت.

همچنين مى‎بيند برادر پيامبر برگزيده خدا ـ على ـ به قبر رسول خدا پناه برده، فرياد مى‎كند: برادر، اين گروه مرا ناتوان شمرده‎اند و نزديك است خونم را بريزند.

۱۷ـ محمد جواد مغنيه در فلسفة التوحيد و الولاية مى‎نويسد:

از دشمنى‎هاى قريش نسبت به على(عليه‎السلام) پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه و آله) غصب فدك بود ... همه اينها و بيشتر از اينها را مرتكب شدند ولى باز هم در مورد على(عليه‎السلام) به سكوت و بى طرفى از سوى او راضى نشدند بلكه بر او هجوم آوردند تا او را بر خضوع و تسليم در برابر ابوبكر وادارند. و بر اثر اين هجوم بر خانه فاطمه پاره تن پيامبر(صلى الله عليه و آله) واقع شد، آنچه واقع شد.

آنچه نقل شدنشانگر اين واقعيت است كه امام هرگز با ميل و اختيار خودش با خليفه بيعت نكرد، و اينگونه نبوده است كه در فرداى سقيفه هنگامى كه خليفه براى بيعت مردم با او بالاى منبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) قرار گرفت از تخلّف على و گروهى پرسيد و پيكى به خانه او بفرستد و امام نيز فوراً در مسجد حاضر شود و با معذرت خواهى در تأخير با خليفه بيعت كند. يا با تهديد به سوزاندن خانه، امام(عليه السلام) از خانه بيرون آيد سپس او را براى بيعت به مسجد ببرند و او با گله از مشورت نكردن با او در امر خلافت با آنها بيعت كند.

بلكه چنانچه گفتيم، فرستادگان خليفه پس از اجراى مأموريتشان در مرحله اوّل و دوّم امام را ملبباً از خانه بيرون آوردند، آنگاه در حالي كه عده‎اى امام را از جلو مى‎كشاندند و گروهى هم از پشت سر او را به جلو مى‎راندند به سوى مسجد بردند. ولى امام در برابر تهديدات آنها ايستادگى كرد. و به عقيده محقّقين اهل سنّت تا مدت شش ماه (يعنى پس از رحلت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) به نظر اهل سنّت) حاضر به بيعت نشد.

امام(عليه‎السلام) با تكيه بر شايستگى ذاتى خويش براى خلافت و وجود نصّ از پيامبر(صلى الله عليه و آله)، در برابر دستگاه خلافت ايستادگى مى‎كرد. ولى از طرف ديگر نداشتن ياران كافى براى گرفتن خلافت، ارتداد قبايل اطراف مدينه از اسلام و پاسخ ندادن سران انصار به استمداد و كمك خواهى امام (عليه السلام)، عواملى بودند كه حضرت علي(عليه‎السلام) را به بيعت با آنها وادار كرد.



پي‎نوشت‎ها:
۱- يقال: لبّب فلانٌ فلاناً: اخذ بتلبيبه‎اى جمع ثيابه عند صدره و نهره ثم جرّه .

۲- الشافى، سيد مرتضى، ج ۳، ص ۲۴۴ .

۳- به تلخيص الشافى، شيخ الطائفه ابوجعفر طوسى، ج ۳، ص ۱۵۶ مراجعه شود.

برگرفته از کتاب بر خانه حضرت فاطمه(عليهاالسلام) چه گذشت؟ سيد ابوالحسن حسينى .
تبیان
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+ابوبکر, :: 18:7 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا

این روزهای آخر عمرت بیا بخند

اصلا برای من نه برای خدا بخند

گفتی که گریه هات مرا میکشد علی

یا گریه میکنم سر سجاده یا بخند

گفتی بلند شو به سوی مسجدت برو

اینگونه که نمیروم اول شما بخند

باشد قبول رو زدن من قبول نیست

پس لا اقل به خاطر این بچه ها بخند

اصلا بنا شد اگر خنده ای کنی

این سینه ات شکسته فقط بی صدا بخند

وقتی خداست منتظر خیر مقدمت

خوشحال باش گریه چرا ؟غصه چرا ؟غم چرا؟ بخند

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 


علی اکبر لطیفیان

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+زینب سلام الله علیها, :: 17:55 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه

 

 

خطبتها علیهاالسلام بعد غصب الفدك

 

روى انّه لمّا أجمع أبوبكر و عمر علی منع فاطمة علیهاالسلام فدكاً و بلغها ذلك،لاثت خمارها علی رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیة رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله،حتّى دخلت علی أبی‏بكر، و هو فی حشد من المهاجرین و الانصار و غیر هم، فنیطت دونها ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبكاء، فارتجّ المجلس، ثم أمهلت هنیئة.

 

حتّى اذا سكن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الكلام بحمداللَّه و الثناء علیه و الصلاة علی رسوله، فعاد القوم فی بكائهم، فلمّا أمسكوا عادت فی كلامها فقالت علیهاالسلام:

 

خطبه آن حضرت بعد از غصب فدك

روایت شده: هنگامى كه ابوبكر و عمر تصمیم گرفتند فدك را از حضرت فاطمه علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس به تن كرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتكاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالی كه چادرش به زمین كشیده مى‏شد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، بر ابوبكر كه در میان عده‏اى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین او و دیگران پرده‏اى آویختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم بگریه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد.

سپس لحظه‏اى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساكت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خویش را دنبال كرد و فرمود:

اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.

وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ كَیْفِیَّتُهُ.

اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْ‏ءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ.

 

 

حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شكر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شكر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى كه خلق فرمود و عطایاى گسترده‏اى كه اعطا كرد، و منّتهاى بى‏شمارى كه ارزانى داشت، كه شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهایت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراك دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شكرگزارى آنها نعمتها را زیاده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به این نعمتها آنها را دو چندان كرد.

و گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند نیست و شریكى ندارد، كه این امر بزرگى است كه اخلاص را تأویل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پیشگاه تفكر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندى كه چشم‏ها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و خیالات از درك او عاجز مى‏باشند. موجودات را خلق فرمود بدون آنكه از ماده‏اى موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنكه از قالبى تبعیّت كنند، آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بى‏آنكه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فائده‏اى برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حكمتش و آگاهى بر طاعتش، واظهار قدرت خود،و شناسائى راه عبودیت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.

هر هنگام كه شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشركین دهان بازكرد، پیامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سرآنان را به زمین نمى‏كوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‏كرد، باز نمى‏گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشیده در امر او، نزدیك به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به كمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر، و كوشش‏كننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏كننده نمى‏هراسید.

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَكْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ.

 

اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُكَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها.

فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.

ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ، فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ، صَلَّى اللَّهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ.

 

 

پس خداى بزرگ بوسیله پدرم محمد صلى اللَّه علیه و آله تاریكى‏هاى آن را روشن، و مشكلات قلبها را برطرف، و موانع رؤیت دیده‏ها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام كرده و آنان را از گمراهى رهانید، و بینایشان كرده،و ایشان را به دین استوار و محكم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.

حضرت فاطمه

 

تا هنگامى كه خداوند او را بسوى خود فراخواند، فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و میل، پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده، و فرشتگان نیكوكار در گرداگرد او قرار داشته، و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده‏اش باد، و سلام و رحمت و بركات الهى براو باد.

 

ثم التفت الى اهل المجلس و قالت:

 

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم كرده و فرمود:

 

اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیكُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْكُمْ، وَ بَقِیَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْكُمْ: كِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ.

 

 

بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْكافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ.

شما اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى او، و حاملان دین و وحى او، و امینهاى خدا بر یكدیگر، و مبلّغان او بسوى امّتهایید، زمامدار حق در میان شما بوده، و پیمانى است كه از پیشاپیش بسوى شما فرستاده، و باقیمانده‏اى است كه براى شما باقى گذارده، و آن كتاب گویاى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، كه بیان و حجّتهاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشكار، ظواهر آن جلوه‏گر مى‏باشد، پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، و تبعیّت از او خشنودى الهى را باعث مى‏گردد، و شنیدن آن راه نجات است.

بوسیله آن مى‏توان به حجّتهاى نورانى الهى، و واجباتى كه تفسیر شده، و محرّماتى كه از ارتكاب آن منع گردیده، و نیز به گواهیهاى جلوه‏گرش و برهانهاى كافیش و فضائل پسندیده‏اش، و رخصتهاى بخشیده شده‏اش و قوانین واجبش دست یافت.

آنقدر درنگ نكردید كه این دل رمیده آرام گیرد، و كشیدن آن سهل گردد، پس آتش‏گیره‏ها را افروخته‏تر كرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله‏ور سازید،و براى اجابت نداى شیطان، و براى خاموش كردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید،

فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ.

وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَكائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.

 

وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ، وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیَّةِ.

 

 

 

و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیكى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در كیل و وزن را براى رفع كم ‏فروشى مقرر فرمود.

و نهى از شرابخوارى را براى پاكیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترك دزدى را براى پاكدامنى قرار داد، و شرك را حرام كرد تا در یگانه ‏پرستى خالص شوند.

حضرت فاطمه

 

پس آنگونه كه شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنكه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر كرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا كه فقط دانشمندان از خدا مى‏ترسند.

ثم قالت: آنگاه فرمود:

اَیُّهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی‏مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ.

فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِكُمْ،وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِكُمْ،

وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِىُّ اِلَیْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَكْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْكُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ.

حَتَّى تَفَرََّى اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ‏الدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ.

 

 

اى مردم! بدانید كه من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز مى‏گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد كه رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است.

پس اگر او را بشناسید مى‏دانید كه او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است.

چه نیكو بزرگوارى است آنكه من این نسبت را به او دارم، رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشركان كناره‏گیرى كرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حكمت و پند و اندرز نیكو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بتها را نابود ساخته، و سر كینه‏توزان را مى‏شكند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند.

تا آنگاه كه صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره بركشید، زمامدار دین به سخن درآمد، و فریاد شیطانها خاموش گردید، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره‏هاى كفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهانهاى شما به كلمه اخلاص باز شد، در میان گروهى كه سپیدرو و شكم به پشت چسبیده بودند.

و آنگاه كه خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین كهنه، و سكوت گمراهان شكسته، و پست رتبه‏گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه‏هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‏اید

وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِی‏ءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ، فَاَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْكِتابِ.

 

كُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْكَفِی‏ءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَكْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ‏اللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ.

وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ.

 

هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام كه شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشركین دهان بازكرد، پیامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سرآنان را به زمین نمى‏كوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‏كرد، باز نمى‏گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشیده در امر او، نزدیك به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به كمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر، و كوشش‏كننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏كننده نمى‏هراسید. و این در هنگامه‏اى بود كه شما در آسایش زندگى مى‏كردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مى‏بردید تا ناراحتى‏ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام كارزار عقبگرد مى‏كردید، و به هنگام نبرد فرار مى‏نمودید.

فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِكُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِكُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِكُمْ.

هذا، وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْكَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ.

فَهَیْهاتَ مِنْكُمْ، وَ كَیْفَ بِكُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَكُونَ، وَ كِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِكُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْكامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ.

حضرت فاطمه

 

و آنگاه كه خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین كهنه، و سكوت گمراهان شكسته، و پست رتبه‏گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه‏هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‏اید، آنگاه از شما خواست كه قیام كنید، و مشاهده كرد كه به آسانى این كار را انجام مى‏دهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناك هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر آبى كه سهم شما نبود وارد شدید.

این در حالى بود كه زمانى نگذشته بود، و موضع شكاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید كه از فتنه مى‏هراسید، آگاه باشید كه در فتنه قرار گرفته‏اید، و براستى جهنم كافران را احاطه نموده است.

این كار از شما بعید بود، و چطور این كار را كردید، به كجا روى مى‏آوردید، در حالى كه كتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احكامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بى‏رغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حكم مى‏كنید؟ كه این براى ظالمان بدل بدى است، و هركس غیر از اسلام دینى را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانكاران خواهد بود.

اینك این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد كرد. چه نیك داورى است خداوند، و نیكو دادخواهى است پیامبر، و چه نیكو وعده‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند،

ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلى رَیْثَ اَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتَها، وَ یَسْلَسَ قِیادَها،ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِیِّ، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمَدى، وَ وَخْزِالسنان‏فى‏الحشا.

وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى، قَدْ تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ.

اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثی؟ یَابْنَ اَبی‏قُحافَةَ! اَفی كِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (1) وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، (2) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللَّهِ»، (3) وَ قالَ «یُوصیكُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، (4) وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ». (5)

 

و شما اكنون گمان مى‏برید كه براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حكم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حكمى بالاتر از حكم خداوند است، آیا نمى‏دانید؟ در حالى كه براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، كه من دختر او هستم.

اى مسلمانان! آیا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى‏قحافه،آیا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و من از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مى‏اندازید، آیا قرآن نمى‏گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زكریا آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یكدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‏كند كه بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‏فرماید: «هنگامى كه مرگ یكى از شما فرارسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و مادران و نزدیكان وصیت كنید، و این حكم حقّى است براى پرهیزگاران».

وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا یَنْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ.

 

وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ.

 

 

چه نیك داورى است خداوند، و نیكو دادخواهى است پیامبر، و چه نیكو وعده‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست كه عذاب خواركننده بر سر چه كسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه كه را شامل مى‏شود.

 

 

ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت:

آنگاه رو بسوى انصار كرده و فرمود:

حضرت فاطمه

 

یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما كانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ.

 

اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَكْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ.

فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرى وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمى، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، كِتابُ اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی اَفْنِیَتِكُمْ، وَ فی مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ، یَهْتِفُ فی اَفْنِیَتِكُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ.

«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ الشَّاكِرینَ». (6)

 

آیا مى‏گوئید محمد صلى اللَّه علیه و آله بدرود حیات گفت، این مصیبتى است بزرگ و در نهایت وسعت، شكاف آن بسیار، و درز دوخته آن شكافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریك گردید، و ستارگان بى‏فروغ، و آرزوها به ناامیدى گرائید، كوهها از جاى فروریخت، حرمتها پایمال شد، و احترامى براى كسى پس از وفات او باقى نماند.

بخدا سوگند كه این مصیبت بزرگتر و بلیّه عظیم‏تر است، كه همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمى‏رسد، كتاب خدا آن را آشكار كرده است، كتاب خدایى كه در خانه‏هایتان، و در مجالس شبانه و روزانه‏تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را مى‏خوانید، این بلائى است كه پیش از این به انبیاء و فرستاده شدگان وارد شده است، حكمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند مى‏فرماید:

محمد پیامبرى است كه پیش از وى پیامبران دیگرى درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا كشته گردد به عقب برمى‏گردید، و آنكس كه به عقب برگردد بخدا زیانى نمى‏رساند، و خدا شكركنندگان را پاداش خواهد داد».

 

پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید كه پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‏ور خدا كه بر قلبها احاطه مى‏یابد متصل است. آنچه مى‏كنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانكه ستم كردند به زودى مى‏دانند كه به كدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت،

ایهاً بَنی‏قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُكُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ.

قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ، فَاَنَّى حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ، وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟

بُؤْساً لِقَوْمٍ نَكَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ، وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ، اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنینَ.

 

 

اى پسران قیله- گروه انصار- آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى كه مرا مى‏بینید و سخن مرا مى‏شنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، و داراى نفرات و ذخیره‏اید، و داراى ابزار و قوه‏اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما مى‏رسد ولى جواب نمى‏دهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمى‏رسید، در حالى كه به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف مى‏باشید، و شما برگزیدگانى بودید كه انتخاب شده، و منتخباتى كه براى ما اهل‏بیت برگزیده شدید!

 

با عرب پیكار كرده و متحمّل رنج و شدتها شدید، و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستید، همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیاى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شیر آمد، و نعره‏هاى شرك‏آمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش كفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دین كاملاً ردیف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشكارى خود را مخفى گرداندید، و بعد از پیشقدمى عقب نشستید، و بعد ایمان، شرک آوردید.

حضرت فاطمه

 

واى بر گروهى كه بعد از پیمان بستن آن را شكستند، و خواستند پیامبر را اخراج كنند، با آنكه آنان جنگ را آغاز نمودند، آیا از آنان هراس داریددر حالى كه خدا سزاوار است كه از او بهراسید، اگر مؤمنید.

 

اَلا، وَ قَدْ أَرى اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَبْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذى تَسَوَّغْتُمْ، فَاِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ.

اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلى مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُكُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُكُمْ، وَ لكِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ، وَ حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، باقِیَةَ الْعارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْاَفْئِدَةِ.

فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ، وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ، وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَكُمْ بَیْنَ یَدَىْ عَذابٌ شَدیدٌ، فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.

 

آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت كاملم بود، به سستى پدید آمده در اخلاق شما، و بى‏وفائى و نیرنگ ایجاد شده در قلوب شما، و لیكن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نیست، و جوشش سینه‏ام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید كه پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‏ور خدا كه بر قلبها احاطه مى‏یابد متصل است. آنچه مى‏كنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانكه ستم كردند به زودى مى‏دانند كه به كدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب دردناك الهى كه در پیش دارید خبر داد، پس هرچه خواهید بكنید و ما هم كار خود را مى‏كنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بسر مى‏بریم.

و خداوند در سهمیه‏هائى كه مقرر كرد، و مقادیرى كه در ارث تعیین فرمود، و بهره‏هائى كه براى مردان و زنان قرار داد، توضیحات كافى داده، كه بهانه‏هاى اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلكه هواهاى نفسانى شما راهى را پیش پایتان قرار داده،

فأجابها أبوبكر عبداللَّه بن عثمان، و قال:

 

آنگاه ابوبكر پاسخ داد:

 

یا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ! لَقَدْ كانَ اَبُوكِ بِالْمُؤمِنینَ عَطُوفاً كَریماً، رَؤُوفاً رَحیماً، وَ عَلَى الْكافِرینَ عَذاباً اَلیماً وَ عِقاباً عَظیماً، اِنْ عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ اَباكِ دُونَ النِّساءِ، وَ اَخا اِلْفِكِ دُونَ الْاَخِلاَّءِ، اثَرَهُ عَلى كُلِّ حَمیمٍ وَ ساعَدَهُ فی كُلِّ اَمْرٍ جَسیمِ، لا یُحِبُّكُمْ اِلاَّ سَعیدٌ، وَ لا یُبْغِضُكُمْ اِلاَّ شَقِیٌّ بَعیدٌ.

فَاَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ‏اللَّهِ الطَّیِّبُونَ، الْخِیَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْخَیْرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَى الْجَنَّةِ مَسالِكُنا، وَ اَنْتِ یا خِیَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَیْرِ الْاَنْبِیاءِ، صادِقَةٌ فی قَوْلِكِ، سابِقَةٌ فی وُفُورِ عَقْلِكِ، غَیْرَ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّكِ، وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِكِ.

وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِ‏اللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ، وَ الرَّائِدُ لا یَكْذِبُ اَهْلَهُ، وَ اِنّی اُشْهِدُ اللَّهَ وَ كَفى بِهِ شَهیداً، اَنّی سَمِعْتُ رَسُولَ‏اللَّهِ یَقُولُ: «نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما كانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْكُمَ فیهِ بِحُكْمِهِ».

وَ قَدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِی الْكِراعِ وَ السِّلاحِ، یُقاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجاهِدُونَ الْكُفَّارَ، وَ یُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ، وَ ذلِكَ بِاِجْماعِ الْمُسْلِمینَ، لَمْ اَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدى،وَ لَمْ اَسْتَبِدْ بِما كانَ الرَّأْىُ عِنْدى، وَ هذِهِ حالی وَ مالی، هِیَ لَكِ وَ بَیْنَ یَدَیْكِ، لا تَزْوى عَنْكِ وَ لا نَدَّخِرُ دُونَكِ، وَ اَنَّكِ، وَ اَنْتِ سَیِّدَةُ اُمَّةِ اَبیكِ وَ الشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ لِبَنیكِ، لا یُدْفَعُ مالَكِ مِنْ فَضْلِكِ، وَ لا یُوضَعُ فی فَرْعِكِ وَ اَصْلِكِ، حُكْمُكِ نافِذٌ فیما مَلَّكَتْ یَداىَ، فَهَلْ تَرَیِنَّ اَنْ اُخالِفَ فی ذاكَ اَباكِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ).

 

 

پس شما خاندان پیامبر، پاكان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بودید، و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید.

حضرت فاطمه زهرا

 

و بخدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نكرده‏ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمى‏گوید، و خدا را گواه مى‏گیرم كه بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم كه فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‏گذاریم، و تنها كتاب و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى‏نهیم، و آنچه از ما باقى مى‏ماند در اختیار ولىّ امر بعد از ماست، كه هر حكمى كه بخواهد در آن بنماید.»

و ما آنچه را كه مى‏خواهى در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن كارزار كرده و با كفّار جهاد نموده و با سركشان بدكار جدال كنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این كار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و این حال من و این اموال من است كه براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمى‏شود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده، توئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاك براى فرزندانت، فضائلت انكار نشده، و از شاخه و ساقه‏ات فرونهاده نمى‏گردد، حُكمت در آنچه من مالك آن هستم نافذ است، آیا مى‏پسندى كه در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل كنم؟

فقالت: حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:

سُبْحانَ‏اللَّهِ، ما كانَ اَبی رَسُولُ‏اللَّهِ عَنْ كِتابِ اللَّهِ صادِفاً، وَ لا لِاَحْكامِهِ مُخالِفاً، بَلْ كانَ یَتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یَقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَى الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیْهِ بِالزُّورِ، وَ هذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِیَ لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیاتِهِ، هذا كِتابُ اللَّهِ حُكْماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً، یَقُولُ: «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، وَ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ».

بَیَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْاَقْساطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَ اَباحَ مِنْ حَظِّ الذَّكَرانِ وَ الْاِناثِ، ما اَزاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ وَ اَزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبَهاتِ فِی الْغابِرینَ، كَلاَّ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنْفُسُكُمْ اَمْراً، فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ.

 

پاك و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از كتاب خدا روى‏گردان و با احكامش مخالف نبود، بلكه پیرو آن بود و به آیات آن عمل مى‏نمود، آیا مى‏خواهید علاوه بر نیرنگ و مكر به زور او را متهم نمائید، و این كار بعد از رحلت او شبیه است به دامهائى كه در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این كتاب خداست كه حاكمى است عادل، و ناطقى است كه بین حق و باطل جدائى مى‏اندازد، و مى‏فرماید:- زكریا گفت: خدایا فرزندى به من بده كه- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مى‏فرماید: «سلیمان از داود ارث برد».

و خداوند در سهمیه‏هائى كه مقرر كرد، و مقادیرى كه در ارث تعیین فرمود، و بهره‏هائى كه براى مردان و زنان قرار داد، توضیحات كافى داده، كه بهانه‏هاى اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلكه هواهاى نفسانى شما راهى را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چاره‏اى ندارم، و خداوند در آنچه مى‏كنید یاور ماست.

ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى كه از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر كه چگونه از راه منحرف گردیدند.

هر خاندانى كه نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نی


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+ابوبکر, :: 17:43 :: توسط : عبدالمهدی

پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
إنّ اللّه َ لَيَغضَبُ لِغَضَبِ فاطمةَ، ويَرضي لِرِضاها؛
به يقين خداوند با خشم فاطمه به خشم مى‏‌آيد و با خشنودى او خشنود می‌شود.
دانش‌نامۀ قرآن و حدیث: ج 13، ص 526، ح 43


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, :: 17:32 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه

مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده!

با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال

اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟

بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟

**

آنجا که خوب می‏گذرد، با خدایتان

جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست

اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و

جمع شبانه ‏ی پدر و چاه دیدنی است !

**

در این سکوت غم زده حتی نمی شود

با خاطرات دور و برت درد دل کنی

اما شما هم از در و همسایه راحتی

هم می شود که با پدرت درد دل کنی

**

از ماجرای کوچه نگویی برای او!

تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود

یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف!

دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود...

**

می ‏بینمت هنوز میان حیاطمان

مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی

مادر اگر که روسری ام را درآورم

مثل قدیم موی مرا شانه می زنی

**

بابا برام گفته پس از فوت مادرت

می ‌گفته ‌ای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟»

حالا شده است نوبت من تا بپرسم از

دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟»

**

آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟

مادر! گلویمان به خدا درد می کند

گرچه به حد درد شما نیست... راستی

پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟!

**

مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟

اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟

مردم که گفته اند میاییم، دیر شد!

پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟!

**

مادر! سوال‌ها که همه بی جواب ماند

این بود رسم درد دل؟ این بود مرهمت؟

پس می روم دوباره سر پله ی نخست

 

 

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


 

ا. سادات هاشمی

مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟

 



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فلما ان جاء البشیر القه علی وجهه فارتد بصیراً قال الم اقل لکم انی اعلم من الله ما تعلمون (سوره مبارکه یوسف آیه۹۶)

پس چون مژده رسان آمد ، آن (پیراهن) را برچهره او انداخت پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بی شک من از (عنایت) خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید؟

----------------

قال ابوعبدالله علیه السلام:
لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا؛
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.
وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۵

 


قال ابوعبدالله علیه السلام:
من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها؛
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
هر کس به زیارت قبر امام حسین (عليه السلام) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.
وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 16 فروردين 1398برچسب:, :: 11:41 :: توسط : عبدالمهدی

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره ارزیابی از وضع کنونی و پيشرفت های ملت ایران/ مذاکره با امریکا آیاتاکنون به سوره"حمد"اینگونه نگاه کرده‌اید؟ خاطره‌ حاج سعید که بغض رهبر انقلاب را درآورد شکل گیری فضای جنگی بین چین و ژاپن روسیه برای جنگ آماده می شود شهیدی که جنت را به او نشان دادند گره گشایی از مردم، قبرمان را روشن می کند راه نجات گریه‌کردن برای امام‌حسین علیه السلام چه ثوابی دارد؟ ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عرفات و روضه حضرت عباس علیه السلام ده داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیهم السلام اجمعین نظر درس‌آموز رهبر انقلاب درباره دختران بدحجاب چراغ سبز به دولت تركيه برای حمله به سوریه
نويسندگان